سوگند
سوگند میخورم به این لحظه زیبا و پر از عشق
که تمام فکر و زندگی ام تو باشی
نام تو باشد و عشق تو باشد عزیزم
آمدی در قلبم چه زیبا هم آمدی ،
آمدی و مرا دیوانه و عاشق خودت کردی
پس :
سوگند میخورم که با تو بمانم ، بمانم و عاشق هم بمانم ،
نه مجنون باشم و نه فرهاد
تنها خود خودم باشم ...
سوگند میخورم که اینک که عاشق شدم
با آرامش با تو باشم
بدون هیچ دغدغه و یا دلهره و یا ترسی از عشق ..!
سوگند میخورم که تنها نام مقدس تو را بر زبان بیاورم ..!
به این نام زیبایت قسم که در این سفر دشوار
دستانت را رها نکنم و تو را هر چه
زودتر به سرزمین عشاق برسانم
به آن قبله گاهی که روبروی آن نشسته ای و از خدای خویش
آرزوی مرا داری قسم ،
که به خاطر تو تمام سختی ها و مشکلات را تحمل کنم
و به خاطر تو سالها انتظار
بکشم تا روزی به تو برسم و تو را در آغوش بگیرم .
به آن اشکهای مقدست قسم ،
به آن اشکهایی که روی گونه های نازنینت سرازیر
شده است قسم که هیچگاه حرفی نزنم که قلبت شکسته شود
و کاری نکنم که دلت به درد بیاید و چشمانت خیس شود ..!
عزیزم اینک دستانت را به من بده و بگذار دستانت را محکم
و با تمام وجودم بفشارم و سوگند خویش را برایت یاد کنم
زیبا بود حالا وقعا اینگونه است؟
سلام دوست من ، والا چی بگم، اگه ۱ مسیحی باشم باید این چنین باشد زیرا در انجیل گفته شده همان قدر که مرا دوست میداری همسرت را دوست بدار ......... تا کن که بده ۳ سال ۳ ماهو ۵ روز که سعی کردم این چنین باشه و همیشه به درگاه پدر دعا میکنم که از این پس هم اینچنین باشد .