یک نفر هست که از پنجره ها نرم و آهسته مرا میخواند . . . گرمی لهجه ی بارانی او تا ابد توی دلم میماند . . . یک نفر هست که در پرده ی شب طرح لبخند سپیدش پیداست . . . مثل لحظات خوش کودکیام پر ز عطر نفس شببوهاست . . . یک نفر هست که چون چلچلهها روز و شب شیفته ی پرواز است . . . توی چشمش چمنی از احساس توی دستش سبدی آواز است . . . یک نفر هست که یادش هر روز چون گلی توی دلم میروید . . . آسمان، باد، کبوتر، باران قصهاش را به زمین میگوید . . . یک نفر هست که از راه دراز باز پیوسته مرا میخواند