-
کمکم کن
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 15:27
ای مهربانترین کمکم کن تا قبل از شنیدن صدای کلنگ گورکن، از خواب بیدار شوم و به سمتت حرکت کنم
-
با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم ای عشق من
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 05:53
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلب هاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستین من به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم ای عشق من
-
خدای عزیز!
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 15:48
خدای عزیز! اون کسی که همین الان مشغول خواندن این متنه، زیباست چون دلی زیبا داره درجه یکه چون تو دوستش داری و بهش نظر کردی ، قدرتمند و قوی و استواره چون تو پشت و پناهش هستی خدایا ! ازت می خوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترینها باشه خواهش می کنم بهش درجات عالی دنیای و اخروی عطا بفرما و کاری کن ، به آنچه چشم امید...
-
تو را تنها به کسی هدیه می دهم....
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 15:44
من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر. من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد. من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های عاشقانه این دل معصوم دریایی را بداند؛ و...
-
خالصانه ترین احساسام تقدیم تو
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 15:29
وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشد،وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی،وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند،وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،وقتی احساس کنی تنهاترین هستی،چشمهایت...
-
آری با تو هستم!
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 05:36
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم! با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است
-
قصه اصرار هر روزی من
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 14:49
قصه ما را که به اینجا کشید؟ من؟ تو؟ ما؟ یاکه دیگران؟ میگویی کدام قصه؟ همین قصه اصرار هر روزی من ... همین داستان انکار هر روزی تو چه کسی با ما چنین کرد؟ میشود چشمانت را ببندی میخواهم برای اندکی خود را فراموش کنی یک دم به جای من نشینی تنها دمی بهار من... حالا به جای من بگو که باشد قبول تنها منم مقصر این درد بزرگ و بس...
-
وفای شمع را نازم
شنبه 13 فروردینماه سال 1390 13:54
وفای شمع را نازم که بعد از سوختن به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد نه چون انسان که بعد از رفتن همدم گل عشقش درون دامان بیگانه میریزد. در شبی از شبها توی یک محفلی , شب شعری بر پا بود . نیمه های شب که شب شعر تموم شد و همه از اتاق بیرون رفتن , شمعی که وسط اتاق روشن بود ,رو به پروانه ایی که دورش می چرخید کرد و گفت : -...
-
اینهمه رفتنت چه فایده ای دارد
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 18:26
تا کجا میخواهی بروی؟! اینهمه رفتنت چه فایده ای دارد اصلا؟ تا کجا میخواهی بروی ؟! اینهمه رفتنت چه فایده ای دارد اصلا؟ به پشت سرت نگاه کن ! این سایه ی تو نیست! منم که به دنبال تو راه افتاده ام! مثل بادکنکی به دست کودکی! هرجا میروی با یک نخ به تو وصلم! نخ را که قطع کنی میروم پیش خدا !!
-
مرا تنها مگذار
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 00:21
خدایا! تو را سپاس میگویم که عاشق شدن را به من آموختی، از تو میخواهم که مرا به عاشق ماندن نیز آشنا گردانی، یاری ام ده تا کنار تو بمانم، به کسی جز تو دل نبندم، و عاشقانه به همه کسانی که در رنج به سر میبرند یاری دهم. خدای من!مرهم شبهای دلتنگی من ... ...یاد توست. مرا تنها مگذار
-
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
جمعه 5 فروردینماه سال 1390 15:26
نیا باران زمین جای قشنگی نیست من از جنس زمینم خوب میدانم.که اینجا جمعه بازار استو دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه می دادند.در اینجا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند...در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه می گیرندنیا باران زمین جای قشنگی نیست
-
حس کن
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1390 16:50
ای عشق من زمانی که من در کنارت هستم تمام کلمه ها از ذهنم فرار می کنند و من تمام چیزهایی که می خواستم به تو بگویم را از یاد می برم زمان در کنار تو به سرعت سپری می شود و من اصلا گذر زمان را احساس نمی کنم هیچ سخنی قادر نیست که لحظه ای را که من با تو و در کنار تو هستم را توصیف کند من از تمام دنیا تنها آرزوی این را دارم که...
-
حساب تو جداست
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1390 16:11
گاه گاهی به یادت غزلی می خوانم/تا نگویی که دلم غافل از آن عهد و وفاست/خوب رویان همه گر با دل من خوب شوند/خوب من ، با همه خوبان حساب تو جداست
-
ساله نو مبارک مونا ی خوبم
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1390 02:45
چه عجیب است رسم روزگار تویی که بهترین بهار را برایم رقم زدی امسال با رفتنت بد ترین نوروز را تجربه میکنم امید وارم شیرینی لحظهایت به اندازه تلخی لحظها هایم زیاد باشد و من که هر سال به عشق تو و با تو سفره هفت سین میچیدم ، امسال سفره هفت درد را برای خود به تنهایی میچینم و انتظاره لحظهٔ تحویل سال که تا لحظاتی بعد است را...
-
ساله نو مبارک عشق من
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1390 02:18
میخواستم برایت هدیه ای برای ساله نو بفرستم، نسیم گفت مرا بفرست تا موهایش را نوازش کنم، باران گفت مرا بفرست تا صورتش ر بشویم و اشک ایش را پاک کنم ، ناگهان قلبم گفت مرا بفرست تا دوستش داشته باشم و تو همه ی وجودم شدی قلبی که شکستی و زیر پاهات لهش کردی ، گرچه شکسته اما هنوز دوستت داره . ساله نو مبارک عشق من .
-
خزان سرد خاطره ... حرام من بهار شد
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 16:18
من از تو مینوشتم و کلام من بهار شد زدم به سر هوای تو تمام من بهار شد از آخرین نگاه تو به یاد کوچهها وزید خزان سرد خاطره ... حرام من بهار شد به بوی بوسههای تو لبی به می رسانده ام ز عطر غنچه پر شده مشام من بهار شد کنار چشمهها همه دوباره پونه سر زده ز ردّ پای یار خوش حرام من بهار شد به قاصدک بگو خبر رسیده گوش...
-
همسر عزیزم عیدت مبارک
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 19:18
طوری که دل تو خواست ی باشم، نشدم دلخواه دل تنگ خودم هم نشدم حوا تو به خانه بهشتی برگرد من هم متاسفم که آدم نشدم . . . همسر عزیزم عیدت مبارک
-
زندگی
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 18:56
زندگی قصه ی مرد یخ فروشیست که از او پرسیدند:فروختی؟گفت نخریدند تمام شد
-
دعا میخوانم
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 14:10
باغروب افتاد به یاد تو میافتم روزها منتظرم تا بیایی و وقتی خورشید غروب میکنه دلم میگیره و اشکم بی اختیار جاری میشه قلبم میگیره و چشمام از اینکه تو رو ندیدن خجالت میکشن ولی باز به امید آمدنت دعا میخوانم
-
همیشه دوستت دارم
دوشنبه 23 اسفندماه سال 1389 00:41
کسی که دوستش داری ساده دست نکش شاید دیگه هیچ کسو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن چون شایدهیچ وقت هیچ کس تو رومثل اون دوست نداشته باشه
-
غروب شد
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 22:45
گل آفتابگردون سرش رو بالا گرفت تا خورشید رو ببینه ولی یهو غروب شد و مهتاب اومد تو آسمون و چشمکی به آفتابگردون زد ولی آفتابگردون سرش رو پائین انداخت آره گلها هیچوقت خیانت نمیکنند خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ّ خیانت میتواند به دروغ دوست داشتن باشد...... خیانت تنها این نیست که دستت در کف دست دیگری...
-
قلب شکسته
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 04:06
به یاد آوردم لحظهای را که از عشق صحبت میکردیم به یاد آوردم آن لحظه که گفتی همسرم از تو هیچ نمیخوام اما ازت میخوام که تا آخر عمرم به من عشق ورزی فقط عشق میخواهم ! نمیدونم چه شد بی درنگ گفتم تا آخر عمر ؟ پاسخ دادی آره عزیزم مگه میخوای از من جدا بشی ؟ گفتم نه نه مگه من میتونم ! جدایی شدن از تو یعنی مرگ من !...
-
همسر گلم روزت مبارک
دوشنبه 16 اسفندماه سال 1389 13:53
همسرم قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار، تا چشمانم بهشت را نظاره کنند... همسرم ای لطیف ترین گل بوستان هستی تو شگفتی خلقتی تو لبریز عظمتی تو را دوست دارم و می ستایمت! دست بر دعا بر می دارم و از خدای یگانه برایت برکت,رحمت و عزت می طلبم. همسرم هستی من ز هستی توست تا هستم و هستی دارمت دوست ! همسر آنست که اشکش همچون شبنم بر...
-
معنای زنده بودن من
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 19:11
معنای زنده بودن من ..با تو بودن است نزدیک ..دور دلتنگ..شاد..آن لحظه ای که بی تو سر آید..مرا مباد مفهوم مرگ من... در راه سرافرازی تو ..در کنار تو مفهوم زندگی است معنای عشق نیز..در سرنوشت من با تو..همیشه با تو...برای تو زیستن....
-
میلاد تو طلوع نور
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 14:47
میلاد تو طلوع نور ، در قلبی مه گرفته بود نفسی گرم در فضای سرد و غریب گلی شکفته در بهار تولد یک شعر دلنشین شعری در واژه های نگاهت و در قافیه های کلامت کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنیم که خود گنجینه ی زیبایی های عالمی؟ ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت، چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر گوییم؟ روز تولدت شد و...
-
فرشته ی من
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 06:15
امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید گویی بساط عیش مداوم به من رسید نور ستاره ای در شب تولدت انگار که فرشته ای از ازل رسید فرشته ی من تولدت مبارک
-
همسرم تولدت مبارک.
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 06:09
چه لطیف است حس آغازی دوباره،و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!و چه اندازه شیرین است امروز… روز میلاد…روز تو!روزی که تو آغاز شدی و با آغاز تو من نیز آغاز شدم . همسرم تولدت مبارک.!
-
مگه میشه تو نباشی
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 04:35
مگه میشه تو نباشی تو مثله نفس میمونی دستای گرمتو کاشکی تو به دستم برسونی بی تو قلبم بی پناهه میمیرم وقتی که نیستی مگه میشه باورم شه که تو پیشم دیگه نیستی
-
هیچ چیزی بده رفتنت بهم کمک نمیکنه
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 03:44
چند وقتی هست که خودمو خیلی با کار مشغول کردم ، گفتم اینطوری شاید بشه کمتر به تو فکر کنم ، اما فکرم بیشترو بیشتر شد طعم مدتی که کار میکنم به فکر تو .... هر شب هر روز با دوستان بودم اما انگاری اصلا نبودم ، اما یه چیزی رو خوب فهمیدم که نمیشه نبوده تو و عشق تو را با هیچ چیز جای گزین کرد ... اینو خوب فهمیدم که هیچ چیز...
-
شبی از پشت یک تنهایی.......
دوشنبه 2 اسفندماه سال 1389 00:58
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهاییم روئیدی با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من...