-
تنهایم نگذار
دوشنبه 2 اسفندماه سال 1389 00:22
روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم تنهائی را دوست دارم چون بی وفا نیست تنهائی را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام تنهائی رادوست دارم چون عشق دروغین درآن نیست تنهائی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست تنهائی رادوست دارم چون در خلوت وتنهائیم در انتظار خواهم گریست وهیچ کس اشکهایم را نمیبیند اما از روزی که تو رادیدیم نوشتم...
-
عشق من ولنتاین مبارک
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 03:22
نمیدونم کجاست ، چی کار میکنه ، به یاد میاره این روز را یا نه ، اینجا سر میزنه که حرفای دلمو گوش کنه یا نه ! هر جایی که است ، در هر موقعیتی که هست ، اول از خدا میخوام که تنش سالم باشه ، لبش پر از خنده و دلش پر از شادی، مهم نیست که به یاد من باشه یا نه ، مهم اینه که عاشقانه دوستش دارم و به یاد میارم اون روزایی را...
-
هر چه هستی ، گذرا نیست هوایت ، بویت !
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 13:11
خاطرم نیست تو از بارانی ؟ یا که از نسل نسیم ؟ هر چه هستی ، گذرا نیست هوایت ، بویت !
-
درس اخلاقی
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 12:56
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید.
-
عصر یخبندان
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1389 12:53
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند. وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند. ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا...
-
چه زیباست بخاطر تو سوختن
پنجشنبه 30 دیماه سال 1389 18:40
چه زیباست بخاطر تو زیستن ... و برای تو ماندن... به پای تو بودن... و به عشق تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست
-
برای کسانی که از یاد میبرن
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 07:12
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 01:31
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 05:22
-
روزی اگر به سراغ من آمد
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 04:44
روزی اگر به سراغ من آمد به او بگو : من خوب می شناختمش نامت چو آوازی همِشه بر لب او بود ... حتی زمان مرگ آن لحظه های پر ز درد و غم و غروب آن بیقرار عشق چشم انتظار دیدن رویت نشسته بود ... روزی اگر سراغ من آمد به او بگو : شب در میان تاریکی در نور مهتاب , هر روز در درخشش خورشید تابناک هر لحظه دربرابر آیینه ی زمان .........
-
بــــاید تـــــورو پیدا کنم
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 01:16
بــــاید تـــــورو پیدا کنم شاید هنوزم دیــــر نیست تــــو ساده دل کندی ولی تقـدیر بی تقصیر نیسـت کی با یه جمله مثل مـــن می تونه آرومـــت کنـــه اون لحظه های آخــــر از رفتـــن پشیـــمونت کنه دلگیرم از این شهر سرد , این کوچه های بی عبور وقتی به من فکر می کنی حس می کنم از راه دور آخر یه شب این گریه ها سوی چشامـــــو...
-
عشقمان را به چه دادی به خدا یادم نیست
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 04:37
-
رفاقت
شنبه 25 دیماه سال 1389 05:17
رفاقت مثل ایستادن روی سیمان خیس است، هرچه بیشتر بمونی رفتنت سخت تر میشود و وقتی هم که رفتی جای پایت برای همیشه به جا میماند !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 23:31
-
می دانم.. دلت تنگ می شود
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 02:50
می دانم.. دلت تنگ می شود زمستان که تمام شود... خیالم از بابت باغچه ها که راحت شود.. باران که ببارد.. ابر که سیاه شود... ...دل پرت که خالی شود..... دیگر بهانه ای برای بودن من نمی ماند!! لبریز احساسی بیگانه ام.. تو که از دل من باخبری چرا فریاد هایم را به دل می گیری؟؟ گیرم من بگویم که با تو بی بهارترینم... تو باید به دل...
-
آرزوی قشنگی ست داشتن ردپای تو همسرم
شنبه 18 دیماه سال 1389 21:09
آرزوی قشنگی ست داشتن ردپای تو کنار ردپای من بر دشت سپید پوشیده شده از برف هنوز اما نه برف آمده و نه تو
-
فردا روز دیگری است
پنجشنبه 16 دیماه سال 1389 23:52
فردا روز دیگری است که بی تو بر عمر تلف شده افزوده می شود ... همین روزها روز رفتن از راه می رسد و من طوری از خیال تو گم می شوم که انگار هرگز نبوده ام ... !
-
هرگز
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 20:39
هرگز به احساساتی که در اولین برخورد از کسی پیدا می کنید اعتماد نکنید
-
خدایا
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 20:21
خدایا، آنکه در تنهاتربن تنهاییم ، تنهای تنهایم گذاشت .. تو در تنهاترین تنهاییش ، تنهای تنهایش مذار
-
بهانه
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 20:18
چه زیباست در اوج تنهایی دست انسانی را گرفتن به بهانه اینکه نگذارم تنها بماند . چه زیباست در اوج ناامیدی انسانی را همراهی کردن به بهانه امیدوار کردنش و چه نامردمانه است انسانی را دنبال خود کشیدن ، عاشق کردنش و در اوج تنهاییش رها کردن و گفتنِ اینکه دیگر تو را نمی خواهم
-
قلب نازک
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 20:14
پرنده گفت:این که امکان ندارد ، همه قلب دارند کرگدن گفت:کو کجاست من که قلب خود را نمی بینم . پرنده گفت:خوب چون از قلبت استفاده نمی کنی ، قلبت را نمی بینی . ولی من مطمئنم که زیر این پوست کلفت یک قلب نازک داری . ... ... کرگدن گفت:نه ، من قلب نازک ندارم ، من حتما یک قلب کلفت دارم. پرنده گفت:نه ، تو حتما یک قلب نازک داری...
-
آیا دلِ مهربانِ تو سنگ شده؟
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 20:03
بازآ که دلم برایِ تو تنگ شده ... اشکم ز غم ِفراق ، گلرنگ شده ... آن لطفِ ز اندازه فزونِ تو چه شد؟ ... آیا دلِ مهربانِ تو سنگ شده؟ سالها بود در را میکوفتم... سرانجام باز شد، به خیابانی دیگر
-
کاش آدمها مثل قو بودن
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 20:01
کاش آدمها مثل قو بودن قو وقتی جفتش میمره آنقدر فریاد میزنه تا بمیره ولی آدمها فریاد میزنن تا از تنهایی نمیرن
-
میدونم این روزها خواهد گذشت
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 20:41
تک تک این روزها را به دست فراموشی خواهم سپرد، میدونم این روزها خواهد گذشت ، اما ای روزگار تو به من گو آیا میشود بدون عشق زنده ماند ! روزگار، آهای روزگار وقتی عشق نباشه یعنی مردن کامل ! اینو میفهمی ؟
-
تهی از عشق
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 19:41
بیش از هرچیز از مرگ می هراسند و نمی فهمند که چیزی هولناک تر از مرگ وجود دارد: زندگی تهی از عشق
-
وسوسه
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 07:38
میخوام بدانم ... ایا شعله درون قلبم , یا تصویر یک رویا شبانه ام , خواهی شد؟ ایا دلیل ضربه های قلبم , دنیای قابل لمسم , یا افتاب پنجره ام ,یا نور ماهم , تا اخرین نفس , دلیل بودنم , خواهی ماند؟ ایا نوازش شبانه ام یا بوسه ای برای لب تشنه ام , دور از چشم ملامت گران خواهی بود؟ سرزنشم مکن ایا تو شریک این سیب از بهشت اورده...
-
پروردگارا! به من بیاموز.....
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 05:51
پروردگارا! به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند، گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غمم را نخوردند، لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند، محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند، عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند هنگامی که منتظرید دیگران هیجان را به زندگی شما بازگردانند ، برای تولید عشق و شور...
-
همسرم
جمعه 10 دیماه سال 1389 04:04
کریسمس میتونه خیلی چیزا باشه یا میتونه چیز خاصی هم نباشه! برای من کریسمس یعنی دیدن تو! همسرم
-
پسرک بی خبر و لبخند زنان دست به بازی سرنوشت داد.
جمعه 10 دیماه سال 1389 03:20
پسرک بی خبر و لبخند زنان دست به بازی سرنوشت داد. روزگار من: دلم خالیست..... دلم از بیش و کم خالیست. روزگار تو: خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت... تاب سواری و شادی کودکانه، شادیِ روزهای با طراوت عشق... تو ناگهانی رفتی و من تا سالها: نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل دیروزها کسی را دوست داشتی و امروز...
-
آب سرد عاشق بود
جمعه 10 دیماه سال 1389 01:20
تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سر گشته روی گردابم تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید؟ تو را کدام خدا؟ تو از کدام جهان؟ تو در کدام کرانه؟ تو از کدام صدف؟ تو در کدام چمن؟ همره کدام نسیم؟ تو از کدام سبو؟ من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه؟ چه کرد...